خواجه
با من سر سنگین است خاتون
دستم را بگیر
بگذار فالی را بگیریم که تعبیرش
بوسه است!
سرآغازِ زندگی
بی شک
صدای خندیدنِ کسی ست که
دوستش داریم...
می شود بخندی!؟
هوس کرده ام یک دلِ سیر زندگی کنم...

♦️♥️♦️ لطف کن پیش من از دلبر و معشوق
 نگو پیش یک آدم معلول نباید بدوی...! 
ساز دستهایم را کوک کرده ام
تو را میشناسند
کافی ست نه با چشم
با دلت
مرا بخوانی

با زبان گفتی برو
با چشم ها گفتی بیا...
میرود در عاشقی، دل یک طرف
 پا یک طرف...

بانوی کسی باش که 
بهار را دوسـت دارد
و باران را 
و رسیدن را . . .

‌زندگی ام از یک تصادف ساده شروع شد
در خیابانی که مسیر همیشگی ام است
اما این تصادف آنقدر شدید بود
که هنوز هم نتوانسته ام تکه های دلم را جمع کنم!
بعد از آن 
دیگر هیچ وقت 
نگذاشتم غریبه ای حواسم را پرت کند!!